معنی معالجه امراض با بخار آب

حل جدول

معالجه امراض با بخار آب

هیدروتراپی

هیدرو تراپی


معالجه با بخار آب

هیدروتراپی


معالجه امراض بوسیله اشعه

پرتودرمانی

پرتو درمانی


معالجه امراض با برق

الکتروتراپی

الکترو تراپی


معالجه امراض با آفتاب

هلیو تراپی

هلیوتراپی

فرهنگ فارسی هوشیار

لغت نامه دهخدا

امراض

امراض. [اَ] (ع اِ) ج ِ مرض. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ناخوشیها. بیماریها. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
- امراض اطفال، بیماریهای کودکان.
- امراض جلدی، بیماریهایی که در پوست پیدا میشود.
- امراض داخلی، بیماریهای درونی.
- امراض دماغی، بیماریهای مغز.
- امراض روحی یا روانی، بیماریهای مربوط به روان.
- امراض ساری، بیماریهای واگیر و همه گیر.
- امراض عصبی، بیماریهای پی. بیماریهایی که در اعصاب پیدا میشود.
- امراض نسوان، بیماریهای زنانه.
- امراض وبایی، بیماریهای همه گیر. بیماریهای دنیاگیر.
تقسیمات امراض در طب قدیم بقرارزیر است: امراض اوعیه، امراض بحرانیه، امراض جزئیه، امراض حاده، امراض سوء الترکیب، امراض سوء مزاج، امراض شرکیه، امراض شکل، امراض صفائح الاعضاء، امراض طاریه، امراض عدد، امراض عصریه، امراض فصلیه، امراض کُلِیَّه، امراض عادیه، امراض متعدیه، امراض متوارثه، امراض مجاری، امراض مرکبه، امراض مزمنه، امراض مسریه، امراض مسلمه، امراض مشارکه، امراض مشترکه، امراض مفرده، امراض مقدار، امراض مؤمنه، امراض وافده، امراض وبائیه، امراض وضع. و رجوع به بحر الجواهر شود.


معالجه

معالجه. [م ُ ل َ ج َ / ل ِ ج ِ](از ع، اِمص) مأخوذ از تازی، مداوا و علاج و چاره ٔ درد.(ناظم الاطباء).درمان کردن. دارو کردن. علاج کردن. شفا بخشیدن خواستن با دوا و جز آن بیماری را.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و هر کجا بیماری نشان یافتم... معالجه ٔ او بر وجه حسبت کردم.(کلیله و دمنه). و در معالجه ٔ بیماران متهدی شدم.(کلیله و دمنه). و آن درد سر او برفت و به معالجه محتاج نیفتاد و معاودت نکرد.(چهارمقاله ص 125). و رجوع به معالجت و معالجه شود.
- معالجه شدن، درمان شدن. علاج شدن. مداوا شدن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- معالجه کردن، درمان کردن. دارو کردن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
|| چاره ٔ کار.(ناظم الاطباء). چاره کردن. در کاری کوشیدن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): تا آن وقت آن آفت را معالجه کنند.(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 100).

فارسی به عربی

معالجه

علاج، معالجه


معالجه امراض دست وپا

عنایه بالاقدام

فرهنگ معین

معالجه

(مُ لَ جَ یا جِ) [ع. معالجه] (مص م.) درمان کردن، علاج کردن.

معادل ابجد

معالجه امراض با بخار آب

2000

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری